حصار نشین

لغت نامه دهخدا

حصارنشین. [ ح ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کسی که در حصار نشسته باشد. || کنایت از زن مخدره. حصاری :
آن پری پیکر حصارنشین
بود نقاش کارخانه چین.نظامی.

فرهنگ فارسی

کسی که در حصار نشسته باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ