حساب روشن کردن

لغت نامه دهخدا

حساب روشن کردن. [ ح ِ رَ ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تصفیه حساب کردن :
وی در حساب دلها ناورده ای دل من
گویا که با دل من کردی حساب روشن.سنجر کاشی ( از آنندراج در ماده حساب کردن ).

فرهنگ فارسی

تصفیه حساب کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال میلادی فال میلادی