جادوئی کردن

لغت نامه دهخدا

جادوئی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سحر کردن. جادوگری کردن :
جادوئی کرده ست کسی یا سیمیاست
یا خلاف طبع تو از بخت ماست.مولوی.رجوع به جادو کردن شود.

فرهنگ فارسی

سحر کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال اعداد فال اعداد فال فنجان فال فنجان