تندرست کردن

لغت نامه دهخدا

تندرست کردن. [ ت َ دُ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شفا دادن. شفا بخشیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). معالجه کردن. علاج کردن. درمان کردن :
از آن نوشدارو که در گنج تست
کجاخستگان را کند تندرست...فردوسی.رجوع به تندرست و تندرستی شود.

فرهنگ فارسی

شفا دادن . شفا بخشیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم