بهانه اوردن

لغت نامه دهخدا

( بهانه آوردن ) بهانه آوردن. [ ب َ ن َ / ن ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) عذر نابجا عرضه کردن. دست آویز یافتن. با دلایل نابجای شانه خالی کردن از امری : اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است ، این حدیث طی باید کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 343 ). || سخن بیهوده نمودن.

فرهنگ فارسی

( بهانه آوردن ) عذر نابجا عرضه کردن . دست آویز یافتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم