لغت نامه دهخدا
- برداشت کردن از کسی ؛ موأخذه نکردن از وی. ( یادداشت مؤلف ). از تقصیر او درگذشتن.
|| بدگویی کردن. شکایت کردن از کسی : و خطبه بر سپاهسالار کردند امیر نصربن سبکتکین... خواجه عمید بومنصور خوافی به سیستان آمد از جهت امیرنصر و عمل و شهر فروگرفت... و او مردی با سیاست بود و مردم بسیار کشت به سیستان اما همه مفسدان را کشت اهل خیر و صلاح را نیک بود... چون روزگار بومنصور اندر گشت و بسیار او را برداشت کردند.( تاریخ سیستان ).