لغت نامه دهخدا ( آمرزگاری ) آمرزگاری. [ م ُ ] ( حامص مرکب ) غفران. مغفرت. عفو. صفح. تجاوز. رحمت : جز این کاعتمادم بیاری تُست امیدم به آمرزگاری تُست.سعدی ( بوستان ).
فرهنگ عمید ( آمرزگاری ) عمل آمرزگار، مغفرت: جزاین کاعتمادم به یاریّ توست / امیدم به آمرزگاریّ توست (سعدی۱: ۲۰۰ ).