اشنارو

فرهنگ عمید

( آشنارو ) ۱. معروف، روی شناس، شناخته: از این آشناروی تر داستان / خنیده نیامد برِ راستان (نظامی۵: ۷۶۲ ).
۲. یار و دوست.
۳. آن که شایستۀ دوستی و مصاحبت باشد: در این عهد از وفا بویی نمانده ست / به عالم آشنارویی نمانده ست (خاقانی: ۷۴۸ ).
۴. مطلوب، خواسته.

فرهنگ فارسی

آشناروی: روی شناس، شناخته، معروف، یارودوست، آنکه درخوردوستی ومصاحبت باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت