ارایش کردن

لغت نامه دهخدا

( آرایش کردن ) آرایش کردن. [ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تزیین. تزیّن. آراستن. جلوه کردن. || طرازیدن. پدرام کردن. تدبیج. تنقیش. خودسازی.

فرهنگ فارسی

( آرایش کردن ) تزئین آراستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم