اتش خواه

لغت نامه دهخدا

( آتش خواه ) آتش خواه. [ ت َ خوا / خا ] ( نف مرکب ) آنکه ازخانه همسایه و مانند آن قبس و جذوه ای طلبد گیراندن هیمه یا ذغال و یا چراغ خویش را. قابس :
ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی
وز هر رگ جان من به آتش راهی
چون میدانی که در دل آتش دارم
ناآمده بگذری چو آتش خواهی.عطار.

فرهنگ فارسی

( آتش خواه ) آنکه از خانه همسایه و مانند آن قبس و جذوه طلبد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم