دانشنامه اسلامی
بکیر ایرانی و از موالی قبیله بنومسلیه بود. قبیله بنومسلیه از قبایل جنوبی و از شاخه های مذحج و بنوالحارث بودند و در کوفه اقامت گزیده بودند و ازاین رو محلّه ایشان به نام مُسلیه معروف بود. این قبیله از هواخواهان بنی هاشم بودند. بجیر بن عبدالله مسلی از اصحاب محمد بن حنفیه و مختار بود و پسرش سلمة بن بجیر از اصحاب ابوهاشم پسر محمد بن حنفیه بود که پس از او از یاران محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، نخستین مدّعی خلافت از خاندان بنی عباس گردید. ماهان پدر بُکیر در اردن مسکن داشت، اما به نوشته سمعانی اصل او از مرو و از دهی به نام هرمزفرّه (هرمزخُرّه) بوده است. مقدسی نیز او را «مروزی» می خواند، همچنانکه او را در همه جا بَکْر گفته است به نوشته اخبار الدولة العباسیة بنو مُسْلیه بکیر بن ماهان را همچون فرزندان خود می دانستند و نام او در «دیوان» یا دفتر جنگجویان ثبت بود (به جهت انتساب او به خاندان مُسْلِیه). او در جنگهای خراسان و فتح جرجان با گروهی از بنومسلیه همراه یزید بن مهلب بود. تاریخ الخلفاء بکیر را از «اهل البصائر» (ظاهراً دراینجا به معنای کسانی که هواخواه بنی هاشم بوده اند) می خواند و می گوید که جهان گشته و کارآزموده بود (و کان قد جالَ الدّنیا و جَرّبَ الامور). وی مردی دنیا دیده، باتجربه و کارمند دیوان بود و از آنجا که قبلاً همراه سپاه امویان در فتح «گرگان» و بخش هایی از «خراسان» و حتی در فتح «سند» شرکت کرده بود و نیز برای تجارت و دعوت به غالب شهرها و مناطق خراسان سفر کرده بود، از اوضاع خراسان کاملاً با خبر بود.
نام بکیر در دیوان بنی عباس
نام بکیربن ماهان در نخستین «دیوان» یا دفتر نامهای شیعیان بنی عباس ثبت شده است. به گفته اخبار الدّولة العباسیة سَلْمة بن بُجَیر این نامها را به محمد بن علی بن عبدالله بن عباس املا کرد و محمد آن را نوشت. از دیگر کسان مشهوری که نامشان در این «دیوان» ثبت شده است حفص بن سلیمان معروف به ابوسلمه خلال (مقتول در ۱۳۲) است که او نیز از موالی بنو مُسلیه بود و همچنین مَیْسَرة الرَّحال یا مَیْسَرة النبّال (ابورَباح یا ابوریاح) و به قول ابو حنیفه دینوری مَیْسرة العبدی. پس از آن که محمد بن علی نام شیعیان خود را نوشت، آنان را به خویشتنداری و احتیاط فراخواند. در این دوره از دعوت، بیشتر طرفداران او از بنی مُسْلِیه بودند و ابن بجیر برآنان زعامت داشت تا آن که سرانجام عازم مدینه شدند و ابن بُجَیر در ذی خشب، در نزدیکی مدینه، وفات یافت و ابورباح مَیسرة النّبّال را جانشین خود ساخت. پس از آن، این عدّه به کوفه رفتند و مرکز تبلیغات خود را در محلّه بنومسلیه قرار دادند اما نام محمدبن علی را در تبلیغات ذکر نمی کردند. عدّه شیعیان بنی عباس در این هنگام از سی تن بیشتر نبود. میسرة النبّال پس از سال ۱۰۰ درگذشت و این عدّه بکیر بن ماهان را مأمور کردند که به شام ( (در حقیقت «حُمَیْمَة» در ارض شَراة که مسکن محمدبن علی بود) ) برود و محمد بن علی را از مرگ مَیسره آگاه سازد.
تبلیغ برای بنی عباس
او تمام نیرو و ثروت خود را در راه دعوت به خلافت بنی هاشم و بنی عباس و قیام برضد خلافت اموی صرف کرد. در این میان، خبررسید که یزید بن ماهان، برادر بکیر، در سند وفات یافته و مال فراوانی برای او به میراث گذاشته است. بکیر به این خبر اعتنایی نکرد و با آن که دوستانش گفتند بهتر است برای گرفتن ارث برادر به سند برود و خبر مرگ میسره را کسی دیگر ببرد، بکیر نپذیرفت و گفت : «من دنیا را بر آخرت مقدّم نمی دارم». بکیر راهی دمشق شد و برای آن که مقصد و هدف خود را پنهان دارد، مقداری عطر خرید و در زیّ عطرفروشان به حمیمه رفت و درحالی که نقاب به چهره داشت، ابراهیم بن سلمه را که از داعیان بود شناخت. او بکیر را به خانه های محمد بن علی رهنمون شد. در آن جا بکیر نقاب از چهره برداشت و ابراهیم بن سلمه او را شناخت اما بکیر وی را به رازداری خواند و مدّتی به تجارت عطر مشغول شد و با خویشان محمد بن علی گرم گرفت تا آن که روزی از ابراهیم بن سلمه خواست که او را به محمد بن علی بشناساند. شبی پس از نماز شام، پس از آن که مسجد خلوت شد، بکیر با محمد بن علی ملاقات کرد و خبر مرگ سلمة بن بجیر و میسرة النبّال را به او داد. محمد بن علی عدّه شیعیان بنی عباس را از بکیر پرسید و چون دریافت که این عده سی نفری هنوز کم هستند، او را به احتیاط و خویشتنداری فراخواند و توصیه کرد که همچنان کار بازرگانی خود را ادامه دهد تاکسی به او بدگمان نشود. بکیر مالی را که شیعیان کوفه با او فرستاده بودند و مقدار آن ۱۹۰ دینار با گردنبندی طلا و پارچه دستباف «امّ الفضل» بود، تسلیم محمد بن علی کرد. این مبلغ ناچیز با عدّه کم شیعیان بنی عباس در کوفه متناسب می نمود.
مصاحبت با محمد بن علی
...