دانشنامه اسلامی
نام وی زیاد و زائده نیز آمده است و نام پدرش، زید بن مهاصر مهاصر مهاجر مصاهر، مظاهر، شعثا آورده اند.
پیوستن به امام حسین
در چگونگی پیوستن وی به کاروان حسینی میان مورخان اختلاف است، برخی گفته اند: ابوالشعثا همراه عمرسعد از کوفه به کربلا آمد و آن گاه که او پیشنهادهای امام حسین (علیه السلام) را رد کرد از لشکرش جدا شد و به سپاه امام (علیه السلام) پیوست و با آن حضرت بود تا در رکابش به شهادت رسید. (عبارت طبری در این باره چنین است: فلا ردوا الشروط علی الحسین مال الیه؛ «وقتی که سپاه کوفه، پیشنهادهای حسین را نپذیرفتند (یزید بن زیاد) به او پیوست») برخی دیگر آورده اند که ابوالشّعثا از کوفه بیرون آمد و پیش از رسیدن سپاه حرّ به امام حسین (علیه السلام) در میان راه به امام (علیه السلام) پیوست. پس از مقاومت حضرت (علیه السلام) در برابر سپاه حرّ، که قصد بردن وی به کوفه را داشت، دو گروه به نینوا رسیدند. در این هنگام سواری مسلح و کمان به دوش بر اسبی اصیل از سوی کوفه پدیدار شد. همگی ایستادند و منتظر وی ماندند.سوار که رسید، به حرّ بن یزید و یارانش سلام کرد ولی به امام حسین (علیه السلام) و یارانش سلام نکرد.آن گاه نامه ابن زیاد را به حرّ داد؛ که در آن چنین نوشته بود: «وقتی فرستاده ام آمد و نامه ام را برای تو آورد، حسین را در صحرایی خشک فرود آر. به فرستاده ام فرمان داده ام که از تو جدا نشود تا خبر اجرای فرمانم را بیاورد. والسلام.»حرّ، پس از خواندن نامه گفت: «این نامه امیر عبیدالله زیاد است که به من فرمان داده است، شما را در همان جا که نامه به من می رسد متوقف کنم و این فرستاده اوست که تا اجرای فرمان از من جدا نخواهد شد.ابوالشّعثا با نگاهی به فرستاده عبیداللَّه زیاد بانگ زد: آیا تو مالک بن نُسیر بَدّی نیستی؟گفت: چرا.چون وی نیز از قبیله کنده بود. ابوالشعثا گفت: مادر به عزایت بنشیند؛ چه خبر آورده ای؟گفت: چیزی نیاورده ام جز آن که از پیشوایم فرمان برده و به بیعتم وفا کرده ام!ابوالشّعثا گفت: عصیان پروردگار کردی و با اطاعت از پیشوایت خود را به هلاکت افکندی و ننگ و عار و افتادن در آتش را به جان خریدی، خدای عزّوجل گوید: «وَجَعَلْناهُمْ ائِمَّةً یَدْعُونَ الَی النَّارِ وَیَومَ القیامَةِ لا یُنْصَرُون» و پیشوای تو چنین است. ابوالشّعثا، مردی شریف، شجاع و بی باک بود، و در تیراندازی مهارتی ویژه داشت. وی پس از وداع با امام حسین به میدان رفت و پس از جنگی دلیرانه، اسبش به وسیله سپاه عمرسعد پی شد. ابومخنف از فضیل بن خدیج کندی نقل می کند که گفت: آن دلاورمرد کنار امام (علیه السلام) زانو زد و دشمن را هدف تیر قرار داد او تیرانداز ماهری بود و با هر تیری که رها می کرد این بیت را می خواند:انَا ابْنُ بَهْدَلَهْ • فُرسانُ العَرْجَلَهْ منم فرزند بهدله یکه سوار عرجلهامام حسین (علیه السلام) برای وی چنین دعا کرد: اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهَ الْجَنَّة» (خداوندا تیرش را به هدف بنشان و پاداش وی را بهشت قرار ده!)ابوالشّعثا پس از پرتاب صد تیری که به همراه داشت برخاست و گفت: جز پنج تیر خطا نرفت و بر من معلوم شد که -دست کم - پنج تن از نیروهای دشمن را کشتم. با پایان یافتن تیرها، ابوالشعثا برخاست و شمشیر کشید و به دشمن حمله برد.
رجزهای ابوالشعثا در عاشورا
وی در میدان این رجز را می خواند:انَا یزیدُ وابِی مُهاصر • اشْجَعُ مِنْ لیثٍ بِغَیلٍ خادِرْیا رَبِّ انّی لِلْحُسین ناصر • وَلِابْنِ سَعْدٍ تارِکٌ و هاجر. منم یزید که پدرم مهاصر بود، دلیرتر از شیر بیشه هستم؛خدایا من یاور حسینم، و از ابن سعد دوری گزیده ام.بیت های دیگری نیز در برخی منابع آمده است که همه آنها را کرباسی در دائرة المعارف الحسینیه جمع آوری نموده و گفته است ابوالشعثا در حال رفتن به میدان این اشعار را سرود:انَا یزیدُ وابِی مُهاصِر • اشْجَعُ مِنْ لیثٍ بِغَیلٍ خادِرُوفی یمینی صارِم وباتِر • یا رَبِّ انی لِلْحُسین ناصِروَابْنِ زیادٍ خاذِلٌ وَغادِر • ذاک الزَّنیمُ ابْنُ الزَّنیمِ الفاجِرنَجلُ اللِّئامِ الغادِرِ والماکِر • وَللأَعادی مُبغضٌ ونافِروکُلُّهُمْ إِلَی الجَحیم صائِر
شهادت ابوالشعثاء
...