ابو رحمه

لغت نامه دهخدا

ابورحمه. [ اَ رَ م َ ] ( اِخ ) شامی واسطی. محدث است.

فرهنگ فارسی

شامی واسطی محدث است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت