غرجستانی

لغت نامه دهخدا

غرجستانی. [ غ َ ج ِ ] ( اِخ ) شیخ عبداﷲ جامی در نفحات الانس آرد: وی ازاصحاب شیخ رکن الدین علاءالدولة است و از یکی از دیه های غرجستان است. خرد بوده است که پدر وی فوت شده و مادر وی شخص دیگر را شوهر کرد. روزی از وی امری واقع شده بود و از آن شخص متوهم گشته و گریزان شد، و از دیه بیرون آمد. در آن نواحی درختی بود بزرگ ، و در پای آن درخت چشمه آبی ، بر آن درخت برآمده و در میان شاخ و برگ آن پنهان شد. اتفاقاً جماعتی از درویشان موله که آنجا نزول کرده بودند، در چشمه آب عکس وی را دیده وی را از درخت فرودآوردند و همراه خود بردند، چون نظر شیخ بر وی افتاد به نور فراست کمال قابلیت وی را در این طریق دریافت ، بعد از آنکه درویشان سفر کردند کسان فرستاده و وی را بازگردانید، درویشان اضطراب بسیار کردند و به حاکم و سلطان وقت رجوع نمودند. چون حقانیت حضرت شیخ بر همه ظاهر بود هیچ سود نداشت ، پس حضرت شیخ به تربیت او مشغول شد و به حسن التفات شیخ به مقامات عالیه رسید و آنقدر التفات و اهتمام که شیخ را نسبت به وی بوده است معلوم نیست نسبت به کسی دیگر بوده باشد، چنانکه از رباعیاتی که در مخاطبه وی گفته اند معلوم می شود، و چون به مرتبه تکمیل و ارشاد طالبان رسید حواله وی ولایت طوس شد. به آنجا آمده و به ارشاد طالبان مشغول گشت. پادشاه وقت از وی استدعا نمود که با وی در بعضی محاربات که با اعداء داشته همراه باشد، وی همراه شده و در آن محاربه مرتبه شهادت یافت و جسد مبارک وی را به طوس نقل کردند و قبروی آنجاست. ( از نفحات الانس چ 1336 هَ. ق. ص 448 ).

فرهنگ فارسی

شیخ عبدالله جامی در نفحات الانس آرد : وی از اصحاب شیخ رکن الدین علائ الدوله است و از یکی از دیه های غرجستان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود