لغت نامه دهخدا
ای شاه چه بود اینکه ترا پیش آمد
دشمنت هم از پیرهن خویش آمد
از محنتها محنت تو بیش آمد
از ملک پدر بهر تو «مندیش » آمد.
اما نام این علی مکی در تاریخ بیهقی تصحیف شده به صورت «یکی » نگاشته شده است : «...قلعه ای دیدیم سخت بلند، و نردبان پایهای بی حد و اندازه ، چنانکه بسیار رنج رسیدی تا کسی برتوانستی شد. امیرمحمد از مهد بزیر آمد و بند داشت ، با کفش و کلاه ساده ، و قبای دیبای لعل پوشیده. و ما وی را بدیدیم و ممکن نشد خدمتی یا اشارتی کردن. گریستن بر ما افتاد،کدام آب دیده که دجله و فرات چنانکه رود براندند. ناصری و بغوی که با ما بودند و یکی بود از ندمای این پادشاه و شعر و ترانه خوش گفتی ، بگریست و پس بدیهه نیکو گفت : ای شاه چه...». رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 75، و چ سعید نفیسی ص 76، و به دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی چ 2 ص 331 شود. و نام این علی مکی در یکی از قصاید منوچهری دامغانی ( ص 133 ) آمده است :
یکی چون معبد مطرب ، دوم چون زلزل رازی
سیم چون ستی زرین ، چهارم چون علی مکی.
علی مکی. [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] ( اِخ ) ابن ابی بکربن علی بن ابی بکربن عمربن احمدبن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی. مشهور به ابن جمال مصری. وی در بعضی از علوم دست داشت و در سال 1002 هَ. ق. متولد شد و در 1072 در مکه درگذشت. او راست : 1- التحفة الحجازیة فی نخبة الاعمال الحسابیة. 2- تحفةالقری فی فضل القاطنین بام القری. 3- الدر النضید فی مآخذ القرأات من القصید. 4- کافی المحتاج لفرائض المنهاج. 5- المواهب السنیة فی الجبروالمقابلة. ( از معجم المؤلفین از هدیة العارفین ج 1 ص 759 و ایضاح المکنون ج 1 ص 130 و... و ج 2 ص 168و... و فهرس الازهریة ج 6 ص 151 و خلاصةالاثر ج 3 ص 128 ). و نیز رجوع به نامه دانشوران ج 2 ص 419 شود.
علی مکی. [ع َ ی ِ م َک ْ کی ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمد شیرازی مکی شافعی. ملقب به علاءالدین. رجوع به علی شیرازی شود.
علی مکی. [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] ( اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمدبن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی. مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی شود.