شیرمان

لغت نامه دهخدا

شیرمان. ( ص مرکب ) جنگجو. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. مانند شیر.
۲. [مجاز] دلیر، پردل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت استخاره کن استخاره کن فال اوراکل فال اوراکل فال فنجان فال فنجان