خرشاد

لغت نامه دهخدا

خرشاد. [ خ ُ ] ( اِ ) خرشا. آفتاب. خورشید. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ) :
گشته از فیض تابش خرشاد
کوه در سبز و بوم و بر آباد.روحانی ( از فرهنگ جهانگیری ).

فرهنگ معین

(خُ ) (اِ. ) خورشید.

فرهنگ عمید

= خورشید

فرهنگ اسم ها

اسم: خرشاد (دختر، پسر) (فارسی)
معنی: خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی

ویکی واژه

خورشید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال آرزو فال آرزو فال تک نیت فال تک نیت