انمال

لغت نامه دهخدا

انمال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَمِل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به نمل شود.
انمال. [ اِ ] ( ع مص ) نمامی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخن چینی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). منمل نعت است از آن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نمامی کردن ٠ سخن چینی نمودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم