الوه

لغت نامه دهخدا

( آلوه ) آلوه. ( اِ ) آلُه ْ. عقاب.
الوه. [ اَ ] ( اِ ) عقاب ( پرنده ) : ابراهیم چهار مرغ بگرفت گویندکه یکی کلنگ بود، دوم الوه ... ( تاریخ بلعمی ). رجوع به اله و آله و له شود.

فرهنگ فارسی

( آلوه ) آله عقاب
شهری است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم