افیح

لغت نامه دهخدا

افیح. [ اَف ْ ی َ ] ( ع ص ) فراخ. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ).
- بحر افیح ؛ دریای فراخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

فراخ بحر افیح . دریای فراخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت