اعسم

لغت نامه دهخدا

اعسم.[ اَ س َ ] ( ع ص ) مرد کج دست و پا از خشکی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنکه بندهای دست و پای خشک دارد. ( تاج المصادر بیهقی ). خشک دست. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). آنکه بند دست و پای او خشکیده باشد آنچنانکه کف و قدم و پایش خمیده شده باشد. ( از اقرب الموارد ). بند دست خشک شده باشد. ( مصادر زوزنی ). یقال : «فی یده او قدمه عسم ». ( اقرب الموارد ). مؤنث : عَسماء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).

فرهنگ فارسی

مرد کج دست و پا از خشکی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کج دست و پا به جهت خشکی مچ دست و قوزک پا اَعسَم میگویند.
به مردی که دست یا پایش به جهت خشکی پدید آمده در مچ و دست یا قوزک پا، کج گردیده، اعسم گفته می شود. برخی اعسم را به چپ دست تعریف کرده اند؛ لیکن معروف در لغت، معنای نخست است.
اعسم و ثبوت دیه
در ثبوت دیه دست تفاوتی بین است اعسم و سالم نیست. برخی، دردست اعسم قائل به ارش شده اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال میلادی فال میلادی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت