اتاش

لغت نامه دهخدا

( آتاش ) آتاش. ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) ( گویا از ترکی جغتائی آد، نام + تاش ، هم )همنام. سَمی . و آن را آداش نیز گویند :
گر کار بنام استی از آتاشی عمّر
فرزند تو با عمّر بودستی هموار.ناصرخسرو.آتاش عبادله مغتفره. ( راحةالصدور راوندی ).
ای آنکه تراست ملک آتاش
با دیو و پری بزیر خاتم.
( راحةالصدور راوندی ، در مدح سلیمان بن محمدبن ملکشاه ).
پشت دین بوالمظفر آن شاهی
کآمد آتاش شاه پیغمبر.( از راحةالصدور راوندی ).روانش از روضه رضوان و فرضه جنان تماشای آن میکند که آتاش او بشادکامی حکم می راند و... ( راحةالصدور راوندی ).

فرهنگ عمید

( آتاش ) = آداش

فرهنگ فارسی

( آتاش ) همنام سمی

فرهنگ اسم ها

اسم: آتاش (پسر) (ترکی) (تلفظ: atash) (فارسی: آتاش) (انگلیسی: atash)
معنی: آداش، همنام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی