ابوالرشید

لغت نامه دهخدا

ابوالرشید. [ اَ بُرْ رَ ] ( اِخ ) ثویب بن البکائی. محدث است و خالدبن صبح از او روایت کند.
ابوالرشید. [ اَ بُرْ رَ ] ( اِخ ) مبشربن احمدبن علی بن احمدبن عمرو. رجوع به مبشر... شود.

فرهنگ فارسی

محدث است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم