مشکوله

لغت نامه دهخدا

مشکوله. [ م َ ل َ / ل ِ ] ( اِ مصغر )مشک کوچک که مشکیزه نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). بمعنی مشکول که مشک و خیک کوچک باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).مشک کوچک را گویند، و آن را مشکیزه نیز خوانند. ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). خیکچه آب. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم