مار زده

لغت نامه دهخدا

مارزده. [ زَ دَ / دِ ]( ن. مف. مرکب ) مارگزیده. سلیم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کسی که مار وی را گزیده باشد :
مهره مار بهر مارزده ست
به کسی کز گزند رست مده.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 800 ).

فرهنگ فارسی

مار گزیده سلیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت