فارسجین

لغت نامه دهخدا

فارسجین. ( اِخ ) قصبه دهستان دودانگه از بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 3 هزارگزی راه شوسه زنجان واقع است و در جلگه ای معتدل قرار دارد. سکنه آن 3443 تن است. آب آن از رودخانه ابهرچای و قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، انگور، هندوانه ، بادام ، مختصر گردو، قیسی ، سیب زمینی و یونجه. شغل اهالی زراعت و باغبانی است. درسالهایی که آفت باغ باشد برای تأمین معاش به تهران میروند. صنایع دستی آنها مختصر جاجیم و رویه گیوه بافی است. در حدود 30 تا 40 باب دکان و یک دبستان دارد. از آثار قدیم امامزاده ای بنام عبداﷲ و فضل اﷲ در آنجاست. راه مالرو دارد و از طریق زنجان و ضیأآباد ماشین میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
فارسجین. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خزین بخش رزن شهرستان همدان که در دوهزارگزی رزن ،کنار راه فرعی رزن به نوبران واقع است. جلگه ای سردسیر، مالاریایی و دارای 1760 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده اش غلات ، انگور، حبوبات صیفی ، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. 5 باب دکان و یک دبستان دارد. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

ویکی واژه

دهکده‌ای در استان همدان. فارسجین یا «فارسه‌جین» از دید ساکنان اصلی متکلم به زبان فارسی یا بیگانه بوده‌اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال چوب فال چوب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت