غیوران

لغت نامه دهخدا

غیوران. [ غ َ ] ( اِ ) ج ِ غیور ( بعلامت جمع فارسی ). رجوع به غیور شود. || کنایه از سالکان و اهل سلوک است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). رجوع به سالک شود.

فرهنگ فارسی

جمع غیور بعلامت جمع فارسی یا کنایه از سالکان و اهل سلوک است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال لنورماند فال لنورماند