عرفاء

لغت نامه دهخدا

عرفاء. [ ع َ ] ( ع ص ) شتر بافش. ( از منتهی الارب ). ناقة عرفاء، ماده شتر که سنام وی چون عُرُف و مکان مرتفع شده باشد، و یا بر گردن او یال مانند به وجود آمده باشد. ( از اقرب الموارد ). ج ، عُرف. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) کفتار. بسبب افزونی موی گردنش بدین نام خوانده شده است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عرفاء. [ ع ُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَریف. ( منتهی الارب ). رجوع به عریف شود. || ج ِ عارف. ( ناظم الاطباء ). ج ِ عارف ، چنانکه علماء و شعراء جمع عالم و شاعر باشد. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). در تداول فارسی معمولاً جمع «عارف »تلقی شود. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عارف شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال عشقی فال عشقی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تخمین زمان فال تخمین زمان