لغت نامه دهخدا
شاید که آستینت بر سر زنند سعدی
تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان.سعدی.ساقیی شکّردهان و مطربی شیرین سخن
همنشینی نیک کردار و ندیمی نیکنام.حافظ. || شکرحرف. ( آنندراج ).شیرین سخن. شیرین گفتار. شکرسخن. ( یادداشت مؤلف ) :
با دعای شب خیزان ای شکردهان مستیز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی.حافظ.و رجوع به شکردهن و شکردهنی شود.