شفافه

لغت نامه دهخدا

( شفافة ) شفافة. [ ش ُ ف َ ] ( ع اِ ) باقی آب در خنور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باقی آب در مشربه. ( مهذب الاسماء ). باقی آب در کوزه و ظرف. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ).
شفافة. [ ش َف ْ فا ف َ ] ( ع ص ) مؤنث شفاف. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شَفّاف شود.

فرهنگ فارسی

مونث شفاف

فرهنگستان زبان و ادب

{transparency} [عمومی] تلقی که بر روی آن تصویر و نمودار و نوشته نگاشته می شود و می توان آن را با تاباندن نور بر روی پرده نمایش داد

دانشنامه آزاد فارسی

شفّافه
رجوع شود به:اسلاید

ویکی واژه

تلقی که بر روی آن تصویر و نمودار و نوشته نگاشته می‌شود و می‌توان آن را با تاباندن نور بر روی پرده نمایش داد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال قهوه فال قهوه فال فرشتگان فال فرشتگان فال نوستراداموس فال نوستراداموس