لغت نامه دهخدا
ای بسا زر که سیه تابش کنند
تا شود ایمن ز تاراج و گزند.مولوی.در دهلیز خانقاه تخته سنگی چند بوده که انداخته بوده اند و مدتهای مدید بر آن گذشته ، و حال آنکه طلا بوده که سیه تاب کرده بودند. ( مزارات کرمان ص 12 ).
زد بر آئینه سیه تاب آه غم شبگیر ما
سرمه چشم جنون شدحلقه زنجیر ما.ارادت خان واضح ( از آنندراج ).