سنسان

لغت نامه دهخدا

سنسان. [ س َ ] ( ص ، اِ ) سخن غیر فصیح و بلیغ. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). سخن نافصیح و غیربلیغ و سنسن. ( ناظم الاطباء ) :
که انشاء من بنده مدح تو را
نه سنسان نظمی است نی سرسری.مولانا مظهری ( از جهانگیری ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم