سنجیدگی

لغت نامه دهخدا

سنجیدگی. [ س َ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی سنجیده. || پختگی. || وزنة. ( منتهی الارب ). رجوع به سنجیده و سنجیدن شود.

فرهنگ عمید

۱. سنجیده بودن.
۲. آزمودگی.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی سنجیده . یا پختگی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم