سردره

لغت نامه دهخدا

سردره. [ س َ دَ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیه. دارای 303 تن سکنه است. آب از مادرچای و محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
سردره. [ س َ دَ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. دارای 300 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات ، انار، انگور است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
سردره. [ س َ دَ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. دارای 289 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
سردره. [ س َ دَ رَ ] ( اِخ ) چهار فرسخ کمتر میانه شمال و مغرب شمیل. ( فارسنامه ناصری ).

دانشنامه عمومی

سردره (بخش مرکزی کهگیلویه). سردره یک روستا در ایران است که در دهستان دشمن زیاری ( کهگیلویه ) واقع شده است. سردره ۱۷ نفر جمعیت دارد.
سردره (بندرعباس). سردره، روستایی در دهستان تخت بخش تخت شهرستان بندرعباس در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۹۸ نفر ( ۳۵ خانوار ) بوده است.
سردره (صیدون). سردره، روستایی در دهستان واجل بخش مرکزی شهرستان صیدون در استان خوزستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۸۶۸ نفر ( ۲۰۱ خانوار ) بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم