ساسم

لغت نامه دهخدا

ساسم. [ س َ ] ( ع اِ ) درختی است سیاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( الفاظ الادویه ). آبنوس. ( منتهی الارب ) ( دهار )( الفاظ الادویه ). آبنوس سیاه. ( زمخشری ). درخت شیز که نوعی از آبنوس است. || درختی است که از آن کمان سازند. ( منتهی الارب ). و رجوع به سأسم شود.
ساسم. [ س ِ ] ( اِ ) نانخواه وآن تخمی است که بروی خمیر نان پاشند. ( برهان ) ( آنندراج ). و برگزیدگی عقرب طلا کنند نافع باشد. ( آنندراج از هفت قلزم ).نانخواه وزنیان. ( ناظم الاطباء ). سیساما . دانه ای خوشبوی که بروی نان ریزند.

فرهنگ عمید

= نان خواه۲

فرهنگ فارسی

نانخواه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ورق فال ورق