زنب

لغت نامه دهخدا

زنب. [ زَن َ ] ( ع مص ) فربه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

فربه شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو فال راز فال راز فال ارمنی فال ارمنی