روینه

لغت نامه دهخدا

روینه. [ ی َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) فوه. روین. ( زمخشری ). روناس. رجوع به روین و روناس شود.
روینه. [ ی ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) رویینه. هر چیز که از روی ساخته شده و یا از روی اندود شده باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رویینه شود. || حلبی ساز. دیگ ساز. کسی که دیگ سفید کند. || رنگ سرخ. ( ناظم الاطباء ).، روی نه. [ ن ِه ْ ] ( اِ مرکب ) روینه. نقابی که بر روی اندازند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رویوانه شود.

فرهنگ فارسی

رویینه . هر چیز که از روی ساخته شده و یا از روی اندود شده باشد .
روینه . نقابی که بر روی اندازند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ