رستمان

لغت نامه دهخدا

رستمان. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خورخوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. سکنه آن 340 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوب و عسل. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
رستمان. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) تیره ای از ایل کلهر کردستان. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 62 شود.

فرهنگ فارسی

تیره از ایل کلهر کردستان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو فال اعداد فال اعداد