رجوان

لغت نامه دهخدا

رجوان. [ رَ ج َ ] ( ع اِ ) تثنیه رَجا. دو ناحیه. ( ناظم الاطباء ). تثنیه رَجا. ( منتهی الارب ). و منه فی الاستهزاء: رُمی َ به الرَجَوان ِ؛ أرادوا انه وقع فی المهالک. ( منتهی الارب ). رمی به الرجوان ؛ در مهالک افتاد، و نیز این کلام را در استهانت و خواری گویند. ( ناظم الاطباء ). رمی به الرجوان ؛ ای استهین به و طرح فی المهالک و العبارة مثل و «یُرمی ̍ به الرجوان »؛ ای لایخدع فیُزال َ عن وجه الی وجه. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت