دیده وری

لغت نامه دهخدا

دیده وری. [ دی دَ / دِ وَ ] ( حامص مرکب ) عمل دیده ور. بینائی. ( یادداشت مؤلف ) :
منگر که چگونه آفریده ست
کاین دیده وری ورای دیده ست.نظامی.دامن تو دیده وری داشتی
تخم هدایت دگری کاشتی.جامی.

فرهنگ فارسی

عمل دیده ور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان