درویش وار

لغت نامه دهخدا

درویش وار. [ دَرْ ] ( ص مرکب ) چون درویش. بسان درویشان. همانند درویشان. درویش گونه :
یکی نصیحت درویش وار خواهم کرد
که این موافق شاه زمانه می آید.سعدی.پادشاهان را ثنا گویند و مدح
من دعائی می کنم درویش وار.سعدی.

فرهنگ فارسی

چون درویش بسان درویشان همانند درویشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال رابطه فال رابطه فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت