درم دار

لغت نامه دهخدا

درم دار. [ دِ رَ ] ( نف مرکب ) درم دارنده. دارنده درم. آنکه درم دارد. مالدار و غنی. ( آنندراج ). ملی. متمول. مایه دار و پولدار. ( ناظم الاطباء ). ثروتمند. صاحب پول. پولدار. توانگر :
درم دار مقبل به فرمان شاه
به خدمت روان شد سوی بارگاه.نظامی.درم داری که از سختی درآید
سر و کارش به بدبختی گراید.نظامی.هم حشمت و کبرو هم حشم دار
هم دولتمند و هم درم دار.نظامی.کریمان را بدست اندر درم نیست
درمداران عالم را کرم نیست.سعدی.|| فلس دار، مانند ماهی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

درم دارنده دارنده درم آنکه درم دارد مالدار و غنی ملی متمول مایه دار ثروتمند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی استخاره کن استخاره کن فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال لنورماند فال لنورماند