خون گشادن

لغت نامه دهخدا

خون گشادن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) فصد کردن. رگ زدن. ( آنندراج ). رگ گشادن.
- خون گشادن از چشم ؛ خوناب گریستن. خون گریستن.

فرهنگ فارسی

فصد کردن رگ زدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال مکعب فال مکعب