خوشک

لغت نامه دهخدا

خوشک. [ خوَش ْ / خُش ْ ]( اِ ) خشک. مقابل دریا. بر : کیست که او شما را ره نماید در تاریکی در دریا و خوشک چون بسفر روید. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 173 ). رجوع به خشک شود.

فرهنگ فارسی

خشک مقابل دریا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال چوب فال چوب فال چای فال چای