خوزیان

لغت نامه دهخدا

خوزیان. [ ] ( اِخ ) خوزستان :
وزآن پس سوی کشور خوزیان
فراوان فرستاد سود و زیان.فردوسی.دگر شارسان اورمزد اردشیر
که گردد ز یادش جوان مردپیر
کز او تازه شد کشور خوزیان
پر از باغ و پر گلشن و گلستان.فردوسی.همی رفت تا کشور خوزیان
ز لشکر کسی را نیامد زیان.فردوسی.
خوزیان. [ ]( اِخ ) نام قلعتی و دهی است در نسف ماورألنهر. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به معجم البلدان یاقوت شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم