خطا رفتن. [ خ َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) به اشتباه رفتن. بسهو رفتن : سکندر بحیوان خطا می رود من اینجا سکندر کجا می رود.نظامی.ما چون نشانه پای بگل در بمانده ایم خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود.سعدی ( طیبات ). || گناه سر زدن : نه کورم ولیکن خطا رفت کار ندانستم از من گنه در گذار.سعدی ( بوستان ).