لغت نامه دهخدا
خسروآباد. [ خ ُ رَ / رُو ]( اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 40 هزارگزی باختر کرج و ده هزارگزی جنوب راه شوسه کرج به قزوین ، این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل. آب آن از قنات ورود کردان و محصول آن غلات و بنشن و صیفی و چغندرقندو لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و از طریق هشتجرد ماشین می رود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
خسروآباد. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 12 هزارگزی جنوب آوج با آب و هوای معتدل. آب آن از رودخانه آوج و چشمه و محصول آن غلات و بن شن و سیب زمینی با باغهای انگور و قلمستان. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و جاجیم بافی و راه مالرو است. این ده را هرائین سفلی نیز می گویند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
خسروآباد. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نور و در عهد ظهیرالدین مرعشی عدول ده نام او بوده و به ناحیه ناتل رستاق تعلق داشته است. ( ازمازندران و استراباد رابینو ترجمه فارسی ص 150 ).
خسروآباد. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه شهرستان کاشان ، واقع در 9 هزارگزی جنوب میمه و 3 هزارگزی باختر شوسه اصفهان به قم. این دهکده در دامنه کوه قراردارد با آب و هوای مناطق سردسیر، آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی و چادرشب بافی. قالی آن بخوبی معروف است. مزارع مرغ آباد و علی آبادجزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
خسروآباد. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان ، واقع در 32 هزارگزی خاور مینودشت ، این ده کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیر. آب آن از چشمه سار و محصول غلات و ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی و چادر شب و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).