خرده دانی

لغت نامه دهخدا

خرده دانی. [ خ ُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) هوشمندی. فرزانگی. زیرکی. || نکته بینی : پس پیران محترم بیایند و گویند ای ملکزاده اگر بشفاعت و زاری و دانش و خرده دانی ما دفع این حال بود و توانستمی کردن ، بکردیمی. ( تذکرةالاولیاء عطار ). || عیبجویی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

هوشمندی فرزانگی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت