خردم

لغت نامه دهخدا

خردم. [ خ َ دُ ] ( اِ مرکب ) دم خر. دنب خر. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گنده و قلتبان و دون و پلید
ریش خردم و جمله تنْش کلخچ.عماره مروزی.

فرهنگ فارسی

دم خر دنب خر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت