حقیقت جو

لغت نامه دهخدا

حقیقت جو. [ ح َ قی ق َ ] ( نف مرکب ) حقیقت جوی. جویای حقیقت. طالب حقیقت.

فرهنگ عمید

کسی که در پی کشف حقیقت است، جویای حقیقت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم